دل سروده ها




تو دقیقا مثل تابستانی
لبخندهایت طعم هندوانه میدهند،وچشم هایت همرنگ آسمان آبیِ تیراست.
پوستت به سرخیِ گیلاس های باغ همسایه،
لبهایت به شیرینیِ هلو
و موهایت به سیاهیِ شب های شهریور أست.
بودنت مثل یک لیوان شربت آلبالو در گرمای طاقت فرسای مرداد لذت بخش است،
و نگاهت همچون نسیم خنکی در روزهای آخرِ شهریور،جانی دوباره به این جسم آتش زده ام میبخشد.
تو دقیقا مثل تابستانی.
ترکیبی از گرما و رنگِ سبز و زیبایی.
مگر میشود عاشقت نشد؟!
مگر میشود لابه لای شاخ و برگِ عاشقانه ی حمایتت،خانه نساخت.؟
برای زیستن هنوز بهانه دارم.
وچه نت که میتوانم به قلب فرسوده ام فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد.
آه اگر کلمات براستی میتوانستند معرف معانیِ خود باشند،آنوقت من هم به آسانی میتوانستم درجه ی خوشبختی و رسیدن به کمال و نهایت آرامش را در تو معنا کنم.
و چه عاشقانه ای  بالاتر از آنکه،
وجودِ تو به تنهایی،برای من سعادت بزرگی در بر دارد.
وآیا زندگی در کنار تو،کمال مطلوب من نمیباشد؟!
من از تو،از تو که اینقدر مهربان و با سخاوتی،تقاضا میکنم،
که دلگماشته های مرا به دیده ی منت گذاشته و با صبر و شکیبایی خاصی که در وجود پر از عشقت دیده ام،اینبار از یک زاویه ی دیگر و با یک احساس خاص و تکرار نشدنی،بارها و بارها بخوانیدش و تکرارش کنی،تا آنجایی که به این مفهوم و معنا برسی که اینگونه برداشتش کنی :  دلبسته ی کسی شو،که
" غمگین شدن تو " بزرگترین دل نگرانی اش باشد.

تقدیم به آن که با ورودش به دنیای تنهائی ام،بهترین رنگها و عاشقانه ترین دلگرمی ها را در وجود یخ زده و بی رنگ من معنا بخشید.
محمدم،دستان پر از مهرت را در دستان نحیفم میفشارم و چشمهایت را میبوسم و میدانم هیچ کس،
هیچ گاه در هیچ لحظه ای از آفرینش،
آنچه را که من در گرگ و میشِ نگاه تو دیدم نخواهد دید،و آنچه را تو در عاشقانه های من خواهی دید،هیچ گاه،هیچ کس در هیچ عاشقانه ی دیگری نخواهد دید.
و در اولین تابستان سال ١٤٠٠،زندگی من شدی و خنده ی تو خانه ام شد.
" مراقب خودت باش.تو،تمام امید و آرزوهای مرا همراه خود داری "

نیمه ی دیگر تو : ماریاعاطفی(م.ع.آتش)احساسی


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یادداشت های نیلی وبگردان قصه شب مطالب اینترنتی namayandegiyakhchalsepehr دبستان عدل نصرت آباد دانشگاهه داریم کتابخانه عمومی ثامن الحجج (ع) باخرز زندگی رویایی جی اس ام موبایل